سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چهارشنبه سوری

به نام خدا
چهارشنبه سوری چند سالیه یه جورایی شده شب عقده کشایی. شب ترکیدن حرص ضد انقلابا و اذیت و آزار اونایی که از ظاهرشون مشخصه بسیجی و انقلابین. نظر شخصیمه ولی من این رفتار رو موهبت دوره آقای خاتمی میدونم. مخصوصا بی کفایتی اون دولت تو جمع و جور کردن قضیه 18 تیر. انگار قبح بی احترامی به حزب اللهی ها از بین رفت وقتی  اون روزا اراذل توخیابون انقلاب جلوی دانشگاه  چادر از سر زنهای محجبه کشیدن و چند جوون محاسن دار رو تا حد مرگ کتک زدن.
 تهران که اینجوریه جاهای دیگه رو نمیدونم؛ کافیه فقط  یه مرد محاسن دار یا یه خانوم چادری رو گرفته مجبور بشه اون شب از کنار آتیش بازها رد بشه... چه برسه به یه طلبه ملبس.
شب چهارشنبه سوری تولد پدرمه و ما سعی میکنیم هرجوری که شده اون شب خودمون رو تهران برسونیم. منزل پدرم و پدر شوهرم یه خیابون فاصله داره. چهارشنبه سوری محله پیروزی غوغائیه. از سرو صدا و رفت و آمد گرفته تا ترکیدن انواع و اقسام مواد منفجره.
چهارشنبه سوری سه سال پیش رو هیچوقت فراموش نمیکنم. چند ماهی مونده بود که محمدجواد به دنیا بیاد. من و همسرم که تازه از قم اومده بودیم بعد از استراحت مختصری که خونه پدرشوهرم داشتیم به قصد تبریک سالگرد تولد بابام اومدیم بیرون و به سمت خونه شون حرکت کردیم. پسرا تو کوچه مشغول آتیش بازی بودن. آروم و بی سرو صدا از کنارشون رد شدیم در حالیکه من از ترس پشت آقامون حرکت میکردم؛ وقتی از آتیش بازی رد شدیم نفس راحتی کشیدم چون همش میترسیدم مبادا ترقه ای نارنجکی چیزی بندازن جلو پامون. هنوز چند متر دور نشده بودیم که صدای دویدن یکی رو از میون اون جوونا به سمت خودمون شنیدم یکی دیگه صداش میزد: نرو! بابا ولش کن!
. یه چیزی پشت پامون افتاد.
بوممممممممم!
چون نیت اون پسر رو حدس زده بودم از صدای انفجار زیاد نترسیدم ولی جدا براش متاسف شدم. اگه اتفاقی برای محمد جواد افتاده بود چی؟ تو اوج جوونی میشد قاتل. اگه دادگاهیش هم نمیکردیم با عذاب وجدانش میخواست یه عمر چیکار کنه؟
راستی اون پسر رو میشناختیم. خانواده اش فقر فرهنگی شدیدی دارن. خواهرش مهندس راهه؛ از اونایی که صبح تا شب خیابون کوکاکولا رو متر میکنن و خودشم مزاحم ناموس مردم...دعا میکنم تا جوونه بیدار بشه.