سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عکس ... تا کور شود هرآنکه نتواند دید!

 نمیدونم تا حالا اسم متحجر رو شنیدین یا نه؟
به نظر من اینایی که 25 بهمن اغتشاش ایجاد کردن و نهضت سطل آشغال آتیش زنیشون رو احیا کردن جزو متحجران. چرا؟
خودتون قضاوت کنین! حالا که همه ی ملتهای دنیا بیدار شدن و میخوان دست اجانب رو از کشورشون کوتاه کنن و مواجب بگیراشون رو بیرون کنن! این جنبش سطل آشغالی چراغ سبز به آمریکا و اسرائیل نشون میدن و حاضرن هرکاری بکنن که  مقبول اونها بیافته! یعنی برگردن به 40 سال پیش به قبل! حالا متحجر کیه؟
25 بهمن تهران بودم. همسرم قم بود و دست تنها بودم. اگه به خاطر بچه ها نبود میرفتم برا عکاسی وسوتی ها و خیانت هاشون رو ثبت میکردم. حتی اگه مثل عکاس مسلمان زیر باد کتک چماق به دستاشون خورد میشدم.
آدم اگه جسمش خورد بشه بهتر از اینه که عزتش لگد مال بشه!
سری دوم عکسهای 22 بهمن رو میذارم«تا کور شود هرآنکه نتواند دید!»

دیدن پلاکاردها و بادکنک ها و پرچه هایی که تو هوا میرقصن یه طرف، تماشای دست نوشته ها و دشت سازهای جوونها و بچه ها هم یه طرف دیگه!

22 بهمن بازار عکس گرفتن حسابی داغ بود. چپ و راست چیلیک چیلیک. قم هم که شهر 72 ملته از هر ملیتی میشه آدم توش پیدا کرد اینو روزهای جمعه تو نمازجمعه ش و تو راهپیمایی هاش خوب میشه دید. دخترهای جوونی که ماشاأالله تعدادشون زیاد بود خیلی بانشاط شرکت کرده بودن. پدرمادرهای جوون هم دست بچه هاشون رو گرفته بودن که درس عزت رو از کوچیکی یادشون بدن. وحدت ملت و اون جمعیت رو خوب ببینن و حس کن و مثل بقیه شادی کنن. راهپیمایی های ما مثل درسه برا بچه ها.

یکی از محصنات شرکت در راهپیمایی های قم دیدن مراجع از نزدیک نزدیکه واین همون «سیاست ما عین دیانت ماست»


عکس ... تا کور شود هرآنکه نتواند دید!

 نمیدونم تا حالا اسم متحجر رو شنیدین یا نه؟
به نظر من اینایی که 25 بهمن اغتشاش ایجاد کردن و نهضت سطل آشغال آتیش زنیشون رو احیا کردن جزو متحجران. چرا؟
خودتون قضاوت کنین! حالا که همه ی ملتهای دنیا بیدار شدن و میخوان دست اجانب رو از کشورشون کوتاه کنن و مواجب بگیراشون رو بیرون کنن! این جنبش سطل آشغالی چراغ سبز به آمریکا و اسرائیل نشون میدن و حاضرن هرکاری بکنن که مورد مقبول اونها بیافته! یعنی برگردن به 40 سال پیش به قبل! حالا متحجر کیه؟
25 بهمن تهران بودم. همسرم قم بود و دست تنها بودم. اگه به خاطر بچه ها نبود میرفتم برا عکاسی وسوتی ها و خیانت هاشون رو ثبت میکردم. حتی اگه مثل عکاس مسلمان زیر باد کتک چماق به دستاشون خورد میشدم.
آدم اگه جسمش خورد بشه بهتر از اینه که عزتش لگد مال بشه!
سری دوم عکسهای 22 بهمن رو میذارم«تا کور شود هرآنکه نتواند دید!»

تو راهپیمایی ها  بخصوص 22 بهمن، دیدن پلاکاردها و بادکنک ها و رقص پرچمهای رنگی تو هوا یه طرف، تماشای دست نوشته ها و دست سازهای جوونا و بچه ها هم طرف دیگه! بعضی وقتها باید از بچه ها یاد گرفت!

22 بهمن بازار عکس گرفتن حسابی داغ بود. چپ و راست چیلیک چیلیک. قم هم که شهر 72 ملته از هر ملیتی میشه آدم توش پیدا کرد اینو روزهای جمعه تو نمازجمعه ش و تو راهپیمایی هاش خوب میشه دید. دخترهای جوونی که ماشاأالله تعدادشون زیاد بود خیلی بانشاط شرکت کرده بودن. پدرمادرهای جوون هم دست بچه هاشون رو گرفته بودن که درس عزت رو از کوچیکی یادشون بدن. وحدت ملت و اون جمعیت رو خوب ببینن و حس کن و مثل بقیه شادی کنن. راهپیمایی های ما مثل درسه برا بچه ها.


داغ داغ...22 بهمن از زاویه ی دوربین من

سلام
دیشب از ذوق خوابم نمیبرد. همش میترسیدم صبح به موقع بیدار نشم. از لطف خدا صبح زود راضیه خانوم بیدارم کرد. باهم صبحانه خوردیم و زودتر از محمد جواد و باباش زدیم بیرون. چون من میخواستم عکاسی کنم و دوست داشتم قبل از شلوغی اونجا باشم. عکسایی که دور و برشون خلوته مال اون موقع ست. یه عالم عکس گرفتم بعضیش خوب شد. دو سری برا چارقد فرستادم البته نمیدونم چند تاش رو کار کنن. از لنز و دوربین ما و آماتوریمون بیش از این بر نمیومد. شرمنده ی نقاشی قشنگی که جوونا امروز کشیدن هم هستم!


دستا بالا!...عکس و مکث داری بردار بیار!

یا مصور
من نمیدونم تا کی تلویزیون میخواد برنامه هاش رو با قلاب بافی و آشپزی و خیاطی و... پرکنه؟ یکی به این آقایون و خانومای مدیر رسانه ای صدای ما خانومای نسل جدید رو برسونه. دور و زمونه عوض شده باباجون! ذائقه ی هنری ما رو در نظر بگیرین لطفا!
خدا بیامرزه ننه جوتمو میگفت: « مادر! این شیکم خیلی بی چشم و روه! هرچی هم توش بریزی یک کلام بر نمیگرده بگه دستت درد نکنه!» حالا تو این برنامه های آشپزی، هی بیاین ژله درست کنین و کیک بپزین و آب گوشت بار بذارین و...!
عزیز من! جان من! یکم به سطح بالاتر نگاه کنین! مگه چقدر آدم باید برا خوردن و اینا وقت عزیزشو حروم کنه؟! فوق فوقش خواستی تنوعی به سفره ت بدی و یه غذا یا دسر تازه درست کنی، خرجش یه کتابه و چند دقیقه وقت. سه سوته عطر غذات خونه رو برمیداره.
آهای! آقای تلویزیون! لطفا به خواسته های ما توجه کن!
چی میخوام؟
هنری که صدای جهانی داشته باشه! هنری که فقط شکم سیرکن نباشه! هنری که توش بشه مفاهیم انسانی رو به همه ی مردم دنیا هدیه داد!
چی مثلا؟
هنرهایی مثل: نویسندگی...شعر... تصویرگری...عکاسی و...
خیلی جای این آموزشها تو صدا و سیما خالیه! دلم پکید بابا! به کی بگم آخه! سلیقه و خواسته های ما با مادرامون فرق داره! ایها الناس!
مثلا همین عکاسی! واییییییییییییییی که چقدر شیرینه! چقدر اثر گذاره؛ هم برا عکاس و هم برا بیننده. قربون خدا برم  لطافت روح رو داده به خانوما. تو عکسای هنری که خانومهای خلق کردن این رو خوب میشه دید. چی بهتر از هنر برای جنس لطیف زن؟ من خودم وقتی کار هنر انجام میدم مثلا عکاسی میگیرم یا رو ادیتشون کار میکنم احساس میکنم روحم داره پالایش میشه. آروم میشم شاد میشم و امیدوار به آینده.


راستی چطور موج دهه ی فجر امسال رو عکسی کنیم هان؟
پس:
آی! بچه نتی وبلاگ دار! عکس مکث داری بردار و بیار!
موج عکسی دهه فجر:
عکسای بچگی هامون رو که از جشن های دهه ی فجر تو دوران مدرسه تو آلبوم داریم بذاریم. فکر کنم برا خواننده های وبلاگتون باید خیلی جذاب باشه.
هرکسی عکسش رو گذاشت خبر بده لینکشنیم.
تو موج عکسی مون  دعوت میکنم از:
1- گل دختر 2- گل پر 3-گلدون 4-سادات موسوی(خود عزیزم) 5-آقای میری 6-آقای احسان بخش 7-آقای فخری 8-آقای فضل الله نژاد 9- زهرا اچ پی 10-شقایق 11-کوثرانه 12-آقای فلاحی 13-آقای واجدی 13-نسیبه خلیلی 14-آقای علوی   15-آقای ناظمی 16-آقای محسن قافله شهدا 17-ساقی رضوان  18- رزگل جان  19-آقای نعیمی  20-آقای صیاد
پیشنهاد میکنم هر کدوم از بزرگواران که لبیک گفتن مثل بقیه ی موج هایی که داشتیم در انتهای پستشون چند تادیگه از دوسنان رو هم دعوت کنن.
.........
 تا یادم نرفته:
دوربین و گوشی و اینا رو هم آماده کنیم برای روز 22 بهمن بزنیم بیرون و شکار سوژه و شکار لحظه.
راستی اگه پایه باشی این جشنوراه هم برای شاهکار های اون روز هستا!
جشنواره ی شکوه حماسه... بدو بدو که جانمونی!

 بسم الله...یا مصور!


بذار عاشقت بمونم!

عشق یه اتفاقه؛ شتری که در خونه ی همه میخوابه. البته نسبت ب نوع عشقشون کم و بیش داره، دیر و زود داره ولی به هرحال...
نمیدونم تا حالا واسه تویی که داری این مطلبو میخونی شتره اومده در خونه ت بخوابه یا توراهه! ولی واقعا.. حس قشنگیه.
وقتی عاشق میشی دیگه مال خودت نیستی! .واژه ای که این وسط بی معنا میشه...؟«من»
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


دیگه همه چیز و همه کس میشه: «او»
چی دوست داری؟
- چیزی که او دوست داره!
از چی بدت میاد؟
- از چیزی که او بدش میاد!
و...
همینو بگیر برو تا اخر!
مطلب قبل رو خوندی؟
میخوام بگم:

 

وقتی عاشق شدی و عشقت یه طرفه نبود و اونم عاشقت شد و اگه تو بهترین حالتش به ازدواج ختم شد،
چقدر خوبه قدر این حس رو بدونی و سعی کنی نگهش داری؛
هم به او یاد بده چی کار کنه که عاشقش بمونی و هم ازش یاد بگیر چطور باشی که او هم عاشقت بمونه!
اون وقت بعد از سالهاو  تو و او و زندگی تون و عشقتون میشه الگو واسه بقیه!دیگه کسی نمیتونه بگه:
- چی؟ عشق؟ اینا همش کشکه! خوب خوبش واسه دو سال اوله!

کجا توان گریخت زین بلای عشق؟!...که با سر من از الست میرود...
گوش بدین