• وبلاگ : عاشقانه
  • يادداشت : ماجراي من و نماز جمعه و هزار تومني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلا

    متن رو يواش يواش خوندم اخه داشتم راديو گوش ميدادم

    تنها چيزي كه الان بعد خوندن متن به ذهنم رسيد همين نماز خوندن كودكانه پيش بابا و مامان تو اون دوران بود كه ميرفتيم نماز جمعه

    اونوقت ها چيزي بلد نبوديم ولي تمام حركتهاي اونها رو تقليد ميكرديم و فقط هم حمد رو ميخونديم خيلي عالي بود خيلي ساده بود خيلي هم زيبا بود

    موفق باشيد يادداشت زيبايي بود لايق برنده شدن هم كه بود

    پاسخ

    سلام...البته با ميم.شما سلام بدون ميم کردين...حرفتون کاملاًمتين.چه دنياي پاکيه بچگي....انشاالله همايش بعدي شماهم جزو برندگان باشين.