سلام
خواهر من پنج ساله که ازدواج کرده ولي با وجود سختي هاي مالي زيادي که کشيد و دو ساله که مجبوره تو يه اتاق تو خونه ي مادر شوهرش زندگي کنه ولي هميشه راضي بوده و هيچ وقت نديدم لب به گلايه باز کنه. چون هنوزم ديوانه وار عاشق شوهرشه و شوهرش هم همينطور ...
يه بار بهش گفتم سميه بيني و بين الله ميخوام واقعيتو بهم بگي. شنيدم که عشق فقط مال اول زندگيه و بعد مدتي کمرنگ ميشه. جون من راستشو بگو تو و شوهرت هنوزم مثل روزاي اول عاشق هم هستيد؟
خواهرم گفت: فاطمه باور کن هر روز که از زندگي مون ميگذره عشق ما به هم بيشتر ميشه. اصلا عشقي که الان به هم داريم قابل مقايسه با اون عشق روزاي اول نيست. الان بات مام وجود همديگه رو دوست داريم.