سلام خواهرم . آفرين بر شما که منظور من رو درست گرفتي . موفق باشيد انشاالله و فرزندي صالح داشته باشيد .
نامه اي به باباي شهيدم
دخترت با تو سخن مي گويد. دختري که از لحظه اي که چشم به اين جهان گشود، روي تو را نديده و از نعمت صحبت تو مهربان پدر، محروم بوده است. مدتها در انتظار بازگشت تو نشستم. همه مي گفتند پدرت در جبهه مفقود شده است و اگر خدا بخواهد شايد برگردد. انتظار سختي بود ولي هرگاه صحنه دوباره آمدنت و تجسم در آغوش کشيدنت را مي کردم، تحملش برايم سهل مي شد؛ اما ...اما وقتي سال گذشته اعلام کردند که ديگر بر نمي گردي، دنيا برايم تيره و تار شد. ديگر هيچ چيزي در زندگي برايم ارزشي ندارد و ديگر بايد به خودم تلقين کنم که تا آخر عمرم لذت ديدارت و در آغوش کشيدنت بي معناست.کاش حداقل مثل باباي ديگر دوستانم چند تکه استخوان و يا حتي پلاکي از تو برايم مي آوردند تا خودم را با آن ارامش دهم. ولي چه کنم که اين هم آرزويي محال است. بقيه فرزندان شهداء حداقل يک قبري که بوي پدرشان را بدهد، دارند؛ که عقده دلشان را آنجا خالي کنند ولي من فقط بايد بين قبر شهداء بگردم و بابا بابا کنم.آن موقع که در دبستان هر بار حرف از اولياء و دعوت از پدران دانش آموزان بود، سعي مي کردم خودم را بين بچه ها پنهان کنم ولي به خودم مي گفتم که بگذار بابايم برگردد، آنوقت دستش را مي گيرم و به مدرسه مياورمش تا به همه نشانش دهم. ولي دبيرستانم هم تمام شد و هنوز نيامدي....دوستانت خيلي از تو و مهربانيت برايم تعريف مي کنند ولي کاش خودت بودي تا بجاي تعريف، خودت را مي ديدم.راستي! اگر مي آمدي نمي دانم مي توانستي در اين شهر زندگي کني يا نه؟؟مامان که مي گويد: زمانه که خيلي فرق کرده و همه عوض شده اند. حتي خيلي از دوستانت هم طور ديگري شده اند.برايم مي گويند: که نمازهايت خيلي قشنگ و ديدني بود، اما خيلي ها الان حوصله حتي خم شدن جلوي خدا را در نمازشان هم ندارند.مي گويند: تو براي رضايت حق الناس روي دست و پاي مردم مي افتادي تا حلاليت بطلبي اما الان خيلي ها استفاده نکردن از بيت المال را کار احمقانه مي دانند.آنها مي گويند: ما شاگرد پدرت بوديم. اما کاش کمي هم مثل تو بودند!!يادش بخير وقتي امسال طلاييه آمدم و يکي از دوستانت گفت که آنجا مفقود شده اي، داشتم از غصه دق مي کردم. دوست داشتم اجازه مي دادند قدم به قدم طلاييه را دنبالت مي گشتم. باور کن بوي تو را آنجا حس مي کردم. کاش نشانه اي برايم از تو مي آوردند. کاش انگشتري يا پلاکي از تو انيس تنهايي ام مي شد. کاش ........باباي خوبم!پس حداقل زود به زود به خوابم بيا تا روي ماهت رو ببوسم.نامه ي يه دختر شهيد براي پدرش
سلام دختر عموي نازنينم
طاعاتت مورد قبول درگاه حق
خيلي زيبا نوشتي نازنين
رقص قلمت پاينده عزيزم
بروزم خوشحال ميشم به من سربزني نازنين
سلام
کناري بنشين،وقتي در هاي آسمان باز مي شوند ،شايد تو را نيز به درون راه دهند و شايد به نگاهي صاحب خانه به تو نيز توجه کند.آري امشببه کناري مي نشينم و دستان آرزو مندم را را به رويش مي گشايم و زبان به توبه مغفرت خواستن باز ميکن شايد مرا نيز به جمع ره يا فتگان داخل شوم
ديگه بسه در کنار کسي بودن و جرات گفتن يک کلمه رو نداشتن
بازم در مورد بيان احساسم كم اوردم
دوست عزيز خوشحال ميشم با همديگه تبادل لينك داشته باشيم
يا حق
سلام زيبا مينويسي
اميدوارم موفق باشي و همچنان زيبا بنويسي
يا علي
نماز روزهات قبول حق
ممنون كه بهم سر زدي
اميدوارم تو رو هم فرشته ها بيدارت كنن .
سلام خواهر عزيزم
نماز و روزه هات قبول
شرمنده خانواده شهدا كه شديم.... شرمنده خانواده طلاب هم ميشيم.
خدا خيرتون بده.
اما عزيزم فقط به همين ختم نميشه. همه تو هر شغلي باشند يه سختيهايي رو بايد خانواده هاتون تحمل كنند.
تو هر شغلي هم ماموريت هاي طولاني مدت هست. كشيك هاي شبانه هست و .......
خداوند همه خدمتگزاران اسلام رو حفظ بفرمايد.
التماس دعا
خواهرم سلام
چه قدر زيبا از هجرتي به هجرتي و از صبري به صبري منتقل شديد و ديگران را هم منتقل كرديد .از باب طول هجرت و صبر بر هجران، خانواده هاي شهدا سردمداران صبرند اما از باب نفس هجرت ، هجرت مبلغين دين شهيد آفرينه و شايد به همين دليل هم پيامبر بزرگوار ما فرمود : در قيامت خون شهدا و مداد علما را با يكديگر ميسنجند و آنگاه قدر مداد علما بيش از خون شهدا خواهد بود .( اللهم اجعلنا مهنم )
حال اگر عالمي هم شهيد آفرين بود و هم خود به اين درجه رفيع نائل شد مي شود ( نور علي نور ).- رزقنا الله و ايّاكم -
اما من به عنوان يك طلبه با صراحت اعلام مي كنم : اگر در تبليغ و ترويج انديشه هاي والاي قرآن و عترت توفيقي دارم همه و همه مرهون صبر و همراهي همسرمه و فكر مي كنم همه ما طلاب معارف اسلامي توفيقاتمون را مديون همسرانمون هستيم .
خدا از ما و آنها به بهترين شكل بپذيره ! و از شما هم .
دعا كنيد خدا دلمان را بشكند .
التماس دعا .