سلام
نظرات متفاوت و جالبي داره وبلاگتوناما من بايد يه چيزي رو به اين « معجزه ...» بگم :يه روز يه پشه ميخواست از روي تنه يه درختي بلند بشه. رو كرد و با غرور به درخت گفت: خودت رو محكم بگير كه من ميخوام از روت بلند بشم! درخت خنده اي كرد و گفت: من آمدنت را هم متوجه نشدم تا چه رسد به رفتنت.
يه نكته هم به شما نويسنده محترم عاشقانه عرض ميكنم:مدعي خواست كه از بيخ كند ريشه ماغافل از اينكه خدا هست در انديشه ماغمت نباشه. توي دنيا چيزي كه فراوونه پشه اس. هيچكدوم هم هيچ غلطي از دستشون برنمياد بكنن. تو درخت باش و محكم كه اگه اين جور بي ريشه ها چيزي توي چنته داشتن با فحش و ناسزا جلو نميومدن. اين برخوردشون حاكي از نداشتن منطق و جواب قانع كننده اس. كم آوردن دارن لگدهاي آخرو ميزنن. بذار عصباني باشن از دست ما و ازين عصبانيت بميرن ...