سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

روح گلنار خانم به اسمان رفت...

بسم الله...
توی ماشین نشستم بیام سمت خونه...
پیامک میاد: زنگ زدم در دسترس نبودی بهم زنگ بزن
- میرم خونه عصر زنگ میزنم...باشه؟
--از گلنار خانم خبر داری؟
-نه...چطور؟ چیزی شده؟
--اره...گویا دیروز فوت کردن :(

باورم نمیشد...هنوزم نمیشه...

یه لحظه تمااااام خاطرتمون که توی دوتا دیدار خلاصه میشد اومد جلوم...
دیدار اولمون توی امامزاده صالح...انگار همین دیروز بود...با تمام جزییات اومد..
.
دیدار دوممون و اخریش توی همایش پارسی بلاگیا...چقد وقتی همو دیدیم خوشحال شدیم...چقد لذت بخش بود کار با همدیگه...شوخی...خنده.....

یادم نمیره لحظه ی اخر رو،موقع خداحافظی که گفتن:
ما که بازم همدیگه رو میبینیم...امامزاده صالح و اینا

دوست خوبی بودن...

خیلی خوب...
برای شادی روحشون الفاتحه مع الصلوات

پ.ن:

انا لله و انا الیه راجعون... بی صدا فریاد کرد و رفت

فریاد بی صدایمان رفت
پ.ن 2:
یادگاری ایشون به من:(توی یه پنجره جدید باز کنید بزرگ میشه)

یادگاری


آمده شوید که فتنه ای در راه است...

آمده شوید که فتنه ای در راه است
هر کس که حسینی است از آن آگاه است
برنامه نوشتند که نابود کنند
هر عکس که مربوط به روح الله است
اشعار بخوانید به روشنگری هیاتها
این امر مهم به دوش حزب الله است
آن دسته عزایی که ولایی نبود
و الله که از راه حسین(ع) گمراه است

جهت تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقشون امام خامنه ای صلوات
1



وزرای خانم،اری یا خیر!؟!!!!!!!!!

سلام...
امروز نزدیک خونه از فاصله ی خیلی دور یه عکس نظرمو جلب کرد...عکس شهید همت بود(از همون فاصله شناختمش...)تا رسیدم نزدیکش میگفتم عکس شهید همت و این موقع سال؟!!!!!!!!!!
تاریخ شهادت و تولدشم مرور کردم نمیخورد!!
واسه هفته بسیج بود:)
تبریک میگوییم...

یه چیز هنوز رو اعصابمه و نتونستم باهاش کنار بیام...
وزرای خانم در کابینه...
منو توجیه کنید....با دلیل منطقی
پ.ن...دوستان توضیح خواستن واسه اینکه چرا من مخالفم!
اولا یه چیزیو باید بپذیریم بعد بحث کنیم...که زن در جوامع و مکاتب مختلف فرق داره...هم خودش هم نقشش هم حقوقش... من الان مکتب اسلام و تشیع رو بررسی میکنم و جامعه ایرانی رو(وزیر خانم تو این شرایط)
نقش زن حد اقل در مکتب اسلام متفاوته...یک زن لطافت داره...تربیت بچه ها با اونه...
با کاری مثل وزارت که اینقدرهم وقت گیره کلا کارهای خونه زمین میونه....و تربیت بچه ها...از یه طرف دیگه اون ظرافتش از بین میره...دیگه با یه مرد فرق نداره...
به فرض که بچه ها بزرگن و تربیت شده!اون حسی که کنار مادر دارن هیچ جا ندارن...حالا فک کنید مادر خانواده 4 سال نباشه...4سال (حد اقل!) مدام با مردها سرو کار داشته باشه..لطافتی نمیمونه
2تا چیز دیگه هم هست این وسط...اولا که اسلام صحبت و ارتباط با نامحرم رو جز در حد ضرورت مجاز نمیدونه...فک نمیکنم همچین به قحط الرجال رسیده باشیم!!که این امر بشه از ضروریات!!کما اینکه من اقای لنکرانی رو قبول داشتم...
دو اینکه معتقدم یه خانم وزیر نمیتونه هر دو تا کار رو صد در صد انجام بده...هم کار خونه رو...هم وزارت رو...
یا یکی رو صد در صد انجام میده و اون یکی رو نمیگم صفر اما بیشتر هم نه!!!!(که معمولا به وزارت میرسه)
یا 50-50 میشه که هر دو فدا میشن!!!!!!!!
یه چیز رو یادم رفت بگم!

اگر الگوی ما خانمها حضرت فاطمه س و حضرت زینب س هستند...کجای تاریخ داریم این دو بانو رفته باشند دنبال کار؟!(حتی با اون شرایطی که فقر بود و نون شب نداشتند)

اصلا حتی کار سیاسی...جز مورد ضرورت!!

پ.ن: میدونم کار خونه واسه زن واجب و نیست و میتونه پول بگیره و اینها ولی دقت کنید به الگو ها هم
فعلا این دلایلم که برای خودم خیلی محکمند یادم میاد
حالا جواب بدید!!
ومن الله التوفیق...


علیکم بالفکر

    نظر
بسم رب المجیب الفرج المهدی (عج)

سلام...
تفکر:
گرچه قبله در کعبه است،اما فاینما تولوا فثم وجه الله(1)

پ.ن:
کتاب فتح خون
1-ایه 115 سوره مبارکه بقره
التماس دعای فرج
الفرج و العافیه و النصر و مد فی عمره الشریف و زین الارض بطول بقائه و
اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستهشدین بین یدیه...


ما و دوران بعد از جنگ........

بسم رب المجیب الفرج المهدی(عج)
سلام..!!
ببخشید دیگه!یکم درگیر بودم و بعدم مسافرت و اینها...
میخواستم باز ننویسم...گلنار خانم جان وب رو برای این روزها خوب اماده میکنن...
ولی دیگه بیشتر از این ساکت باشم خانم موسوی منو میزنن!!

آخرین بار که امامزاده صالح بودم مثل همیشه چشمم روی تابلوی بالا سر پنج تا یار همیشگیم...5تا شهید گمنام ها خشک شد!
همیشه خشک میشه اما اینبار عجیب بود!
تابلو بخشی از وصیت نامه ی شهید باکری هست...
فک میکردم این وصیت نامه دو جنبه عمومی و خصوصی داره!
جنبه خصوصی اش برای کسایی هست که تو جنگ بودند!
و جنبه ی عمومی اش برای ماهایی که سنمون قد نمیداد که تو جنگ شرکت کنیم یا مثل من به دنیا هم نیومده بودیم!
همیشه وقتی این وصیت نامه رو میخونم...فک میکنم خداوکیلی تو کدوم دسته ام!
خیلی ها هستند که الان نه حتی از رزمنده های قدیم،از بازمانده های جدید!
که پشت پا زدن و میزنن! به 8 سال جنگی که خیلی از جوونهای حتی همسن و سال
من جونشونو دادن که من راحت بشینم اینجا...راحت برم و بیام!...........!
شاید اشکال بی ربط به سیستم آموزشی و صدا و سیمامون نباشه!!
پیشنهاد میدم لینکایی که ضمیمه کردم رو حتما بخونید...ضرر نمیکنید!
واسم خیلی دعا کنید......یا علی ع
قسمتی از وصیت نامه شهید باکری
نفس پنجم(متن این پستش فوق العاذس..حتما بخونید)
بگذارید فراموش شوند
هزاران (دا)ی نانوشته!
مناظره با لاله‌ها