از کجا معلوم؟!
«گذشته» مثل یه پیرسالخورده ای میمونه که باید از تجربیاتش استفاده کرد...
«حال» مثل دوستی میمونه که عجله داره و میخواد بره...
«آینده»...
آه آینده!
همه امید و دلخوشیمون به فردا و فرداهاست!
تا چشم به هم زدیم محرم امسالم اومد. هیچ یادت میاد پارسال اول محرم این موقع چیکار میکردی تو چه حال و اوضاعی بودی؟
آره به همین سرعت...به یه چشم به هم زدن محرم امسالم اومد.
پارسال کیا بودن که امسال رفتن؟
مرضیه ی عزیزم! دلم برات قد یه دنیا تنگ شده. این روزا چقدر بهت احتیاج دارم.
چقدر خدا دوستت داشت که زود بردت پیش خودش...
دیروز بعد از ظهر رفتم یه جا زیارت عاشورا..یه جمع دوستانه بود خونه ی خواهر یکی از وبلاگیا.
کلی انرژی مثبت بود برام.
فکر میکنم باید خودمو تو این جمعا بندازم...خیلی بهش نیاز دارم.
آه...خدا!
سال به سال قربون پارسال!
روز به روز تاریک تر میشیم... خدا به دادمون برسه!
خداجونم ازت ممنونم بهم فرصت دادی محرم امسالو درک کنم.
خداجونم کمکمون کن از سیاهیا و تاریکیا توبه کنیم...
انقدری وقت نداریما! از کجا معلوم؟!