بذار عاشقت بمونم!
عشق یه اتفاقه؛ شتری که در خونه ی همه میخوابه. البته نسبت ب نوع عشقشون کم و بیش داره، دیر و زود داره ولی به هرحال...
نمیدونم تا حالا واسه تویی که داری این مطلبو میخونی شتره اومده در خونه ت بخوابه یا توراهه! ولی واقعا.. حس قشنگیه.
وقتی عاشق میشی دیگه مال خودت نیستی! .واژه ای که این وسط بی معنا میشه...؟«من»
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
دیگه همه چیز و همه کس میشه: «او»
چی دوست داری؟
- چیزی که او دوست داره!
از چی بدت میاد؟
- از چیزی که او بدش میاد!
و...
همینو بگیر برو تا اخر!
مطلب قبل رو خوندی؟
میخوام بگم:
وقتی عاشق شدی و عشقت یه طرفه نبود و اونم عاشقت شد و اگه تو بهترین حالتش به ازدواج ختم شد،
چقدر خوبه قدر این حس رو بدونی و سعی کنی نگهش داری؛
هم به او یاد بده چی کار کنه که عاشقش بمونی و هم ازش یاد بگیر چطور باشی که او هم عاشقت بمونه!
اون وقت بعد از سالهاو تو و او و زندگی تون و عشقتون میشه الگو واسه بقیه!دیگه کسی نمیتونه بگه:
- چی؟ عشق؟ اینا همش کشکه! خوب خوبش واسه دو سال اوله!
کجا توان گریخت زین بلای عشق؟!...که با سر من از الست میرود...
گوش بدین