به غفلت تا به کی؟
بهار در راه ست؛
و زمزمه جویبارها ونغمه بلبلان مژده میلاد زمین میدهند.
و شاخه ها سبز پوشان و رقص کنان ترانه جوانه می خوانند.
و ابر اشک ریزان و باد هوهو کنان خانه تکانی میکنند.
و زمین جامه ممات میکند و جام حیات مینوشد.
اما؛
افسوس و صد افسوس از من و تو............
که همچنان سر به زیر برف کردهایم و غافل از خانه دل و زدودن زنگارهایش ،در خواب غفلت آمال و آرزوهای طویلمان را جستجو میکنیم.
و هراز گاهی هم که با نلنگر وجدان به خود میآییم ،حساب رسی را به فردا و فرداها میسپاریم ،فردایی که سالهاست نیامده است.
حاسبوا قبل ان تحاسبوا
چه کسی میداند اعتبار بلیط عمرمان کی به پایان خواهد رسید.الله اعلم
و خدا نکند با چمدانهای خالی رفته باشیم و دستمان کوتاه و صاحبخانه آماده حساب و کتاب.
فو ربک لنسئلنهم اجمعین عما کانوا یعملون
یا من له الدنیا والآخره ارحم من لیس له الدنیا و الآخره
پس؛
همین حالا؛بیا پیمان ببندیم که صادقانه طومار عملمان را تحلیل و حقوق پایمال شده را جبران نماییم.
از حق الله گرفته تا حق الناس و حق النفس.
به غفلت تا به کی عمری چنین تنگ به منزل کی رسی پایی چنین لنگ
بیا از دغدغه سیاه کثرت فارغ شویم و توبه کنان دل به دریای رحمتش بشوئیم.
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین.
و البته در بازگشت به خویشتن تنها نخواهیم ماند ؛کافی ست فراز کنی؛ دستت را رد دستان پاکش خواهی یافت؛همو که یا آمدنش بهار دلها و حیات جانها خواهد آمد .
و بهار در راه ست؛
مولای من بیا که تو بهار جانی و نوری که در میانی....
بیا که وجود تشنه مان زلال تو را میطلبد ..........
بیا که نر گس مستت چشم گشودست و در نسیم ظهور عاشقانه انتظار میکشد.
...................
دست هدایتگرش بدرقه راهمان باد.
آمین یا رب العالمین.