بعضیا این جورین!
بسم الله الرحمن الرحیم
هر آدمی یه روزی به دنیا میاد و یه روزم از دنیا میره.
روزی که به دنیا میاد نیاز مطلقه یعنی حتی قدرت نداره یه پشه رو هم از خودش دور کنه ، تنها چیزی که میشناسه بوی شیر مادرشه،یعنی فقط بلده بخوره ، اونم تنها چیزی رو میتونه بخوره که حاضر و آماده میذارن تو دهنش و اون فقط میمکه و قورت میده ،اونقدر ناتوانه که اگه در حین شیر خوردن سینه مادرش رو بینیش بیفته و جلوی نفس کشیدنش رو بگیره،حتی توان نداره خودش رو نجات بده و اگه هوشیاری مادرش نباشه ممکنه جونشم از دست بده.
خلاصه این بچه به کمک خدای مهربون و بواسطه پدر و مادرش بزرگ و قوی میشه و میتونه مستقل زندگی کنه.
.
.
.
بعضی از آدما وقتی بزرگ میشن تفاوتشون با روز اولشون فقط اینه که بیشتر میخورن و زباله بیشتری تولید میکنن و...
اما اونا روز اول محبوبیت بیشتری داشتن چون وقتی یه نق کوچیک میزدن توجه همه رو به خودشون جلب میکردن و همه دوسشون داشتن اما حالا که بزرگ شدن واسه اینکه توجه دیگرون رو به خودشون جلب کنن نه تنها ناتوانتر شدن بلکه تنهایی نمیتونن بقیه رو متوجه خودشون کنن و به یه چیزایی نیاز دارن که مورد توجه واقع بشن.
اونا بزرگ میشن ولی نیازشون هم بزرگ میشه:
مثلا
- یه تیکه کاغذ که اسمش مدرک دانشگاهیه که البته باید دهن پرکن باشه و کاراییش اصلا مهم نیست.
- چند کیلو آهن پاره و پلاستیک و شیشه که اسمش ماشینه،تازه اونم باید آخرین مدل و نو باشه وگرنه نمیتونه باهاش کلاس بذاره.
- چند تن خاک و آهن و گچ و سیمان ؛یه چاردیواری که باید نو باشه و بالای شهر و گرنه نمیشه باهاش پز بده.
- چند متر از پارچه های مختلف فرنگی که باهش لباسای مدل جدید بدوزه و مرتب نو به نو شون کنه وگرنه اگه یه لباس رو چندین بار بپوشه نمیتونه فخر فروشی کنه.
- یه وسیله نیم وجبی که صداهای مختلفی ازش در بیاد و همیشه همراش باشه ،البته اگه دوربین دار نباشه فایده نداره چون نمیتونه از موارد فوق عکسای زیادی بگیره و به این و اون نشون بده.
.
.
.
- این آدما حتی وقتی هم که میخوان بمیرن وصیت میکنن که واسه مراسمشون کلی بریز بپاش کنن تا مردم فراموششون نکنن.
هر آدمی یه روزی به دنیا میاد و یه روزم از دنیا میره.
روزی که به دنیا میاد نیاز مطلقه یعنی حتی قدرت نداره یه پشه رو هم از خودش دور کنه ، تنها چیزی که میشناسه بوی شیر مادرشه،یعنی فقط بلده بخوره ، اونم تنها چیزی رو میتونه بخوره که حاضر و آماده میذارن تو دهنش و اون فقط میمکه و قورت میده ،اونقدر ناتوانه که اگه در حین شیر خوردن سینه مادرش رو بینیش بیفته و جلوی نفس کشیدنش رو بگیره،حتی توان نداره خودش رو نجات بده و اگه هوشیاری مادرش نباشه ممکنه جونشم از دست بده.
خلاصه این بچه به کمک خدای مهربون و بواسطه پدر و مادرش بزرگ و قوی میشه و میتونه مستقل زندگی کنه.
.
.
.
بعضی از آدما وقتی بزرگ میشن تفاوتشون با روز اولشون فقط اینه که بیشتر میخورن و زباله بیشتری تولید میکنن و...
اما اونا روز اول محبوبیت بیشتری داشتن چون وقتی یه نق کوچیک میزدن توجه همه رو به خودشون جلب میکردن و همه دوسشون داشتن اما حالا که بزرگ شدن واسه اینکه توجه دیگرون رو به خودشون جلب کنن نه تنها ناتوانتر شدن بلکه تنهایی نمیتونن بقیه رو متوجه خودشون کنن و به یه چیزایی نیاز دارن که مورد توجه واقع بشن.
اونا بزرگ میشن ولی نیازشون هم بزرگ میشه:
مثلا
- یه تیکه کاغذ که اسمش مدرک دانشگاهیه که البته باید دهن پرکن باشه و کاراییش اصلا مهم نیست.
- چند کیلو آهن پاره و پلاستیک و شیشه که اسمش ماشینه،تازه اونم باید آخرین مدل و نو باشه وگرنه نمیتونه باهاش کلاس بذاره.
- چند تن خاک و آهن و گچ و سیمان ؛یه چاردیواری که باید نو باشه و بالای شهر و گرنه نمیشه باهاش پز بده.
- چند متر از پارچه های مختلف فرنگی که باهش لباسای مدل جدید بدوزه و مرتب نو به نو شون کنه وگرنه اگه یه لباس رو چندین بار بپوشه نمیتونه فخر فروشی کنه.
- یه وسیله نیم وجبی که صداهای مختلفی ازش در بیاد و همیشه همراش باشه ،البته اگه دوربین دار نباشه فایده نداره چون نمیتونه از موارد فوق عکسای زیادی بگیره و به این و اون نشون بده.
.
.
.
- این آدما حتی وقتی هم که میخوان بمیرن وصیت میکنن که واسه مراسمشون کلی بریز بپاش کنن تا مردم فراموششون نکنن.