گلنار خانم
به نام خدا
میخوام یکی از بهترین و قدیمی ترین دوستانم رو امروز به شما معرفی کنم.
«گلنار خانم» سال 74 به خاطر اینکه به محله ی ما اسباب کشی کرده بودند وارد مدرسه ی ما شد و از اونجا که خدا میخواست ما رو رفیق راه هم کنه صاف اومد بغل دست ما نشست. من هم که ازش حسابی خوشم اومده بود تصمیم گرفتم باهاش دوست بشم.
دقیقا یادم میاد دنبال بهونه ای میگشتم که باهاش حرف بزنم یک هو روم رو کردم بهش و ازش پرسیدم:« ببخشید! ساعت دارید؟ »خلاصه که ما از اون روز با هم دوست شدیم؛ اون هم از نوع خیلی خیلی صمیمی.
«گلنار خانم» از امروز در کنار من و «شکوفه خانم» افتخار میده و تو «عاشقانه» مینویسه.
امیدوارم همین طور که با نظرات خوبتون من و شکوفه خانم رو همراهی کردین از این عضو جدید هم استقبال کنید. پیشاپیش ممنونم.
میخوام یکی از بهترین و قدیمی ترین دوستانم رو امروز به شما معرفی کنم.
«گلنار خانم» سال 74 به خاطر اینکه به محله ی ما اسباب کشی کرده بودند وارد مدرسه ی ما شد و از اونجا که خدا میخواست ما رو رفیق راه هم کنه صاف اومد بغل دست ما نشست. من هم که ازش حسابی خوشم اومده بود تصمیم گرفتم باهاش دوست بشم.
دقیقا یادم میاد دنبال بهونه ای میگشتم که باهاش حرف بزنم یک هو روم رو کردم بهش و ازش پرسیدم:« ببخشید! ساعت دارید؟ »خلاصه که ما از اون روز با هم دوست شدیم؛ اون هم از نوع خیلی خیلی صمیمی.
«گلنار خانم» از امروز در کنار من و «شکوفه خانم» افتخار میده و تو «عاشقانه» مینویسه.
امیدوارم همین طور که با نظرات خوبتون من و شکوفه خانم رو همراهی کردین از این عضو جدید هم استقبال کنید. پیشاپیش ممنونم.