سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اردو-طبیعت-عکس

اردو عکس طبیعت

به نام خدا
اردوی حجاب و عفاف وبلاگ نویسان تو اردوگاه شهید باهنر بود.
اردوگاه شهید باهنر طبیعت خیلی خوبی داره، سر سبز و شاداب. درختای بلند. پرندگان زیبا و خوش صدا. حتی حشره های کمیاب.
روز اول که افتتاحیه بود چپ و راست عکاس ها عکس میگرفتنو منم دیدم دیگه هرچی بگیرم تکراریه و بقیه میذارن نت. برا همینم وقتی سخنرانی تموم شد زدم تو طبیعت و شدم شکارچی. من و دوربین جان.
البته از همشون نتونستم بگیرم چون هم وقت کم بود و هم اونا تند و تیز بودن! 
یه پرنده  تو عکس میبنید هم زیباس و هم خوش صدا بود. رو درخت گوجه سبز نشسته بود. نمیدونم اسمش چیه. اگه میدونید به منم بگید. ممنون:)

سایز بزرگ عکس

ریز نوشت: یکی از دوستان مسئله رو حل کرد زیاد به مغزمون فشار نیاریم:)


اردو-بچه ها-عکس

اردو

سایز بزرگتر عکس

بچه های اردو...یادشون بخیر!
هوارتا ازشون عکس گرفتم و دوس داشتم هوراتا دیگه هم بگیرم!
چه سوژه ای بهتر از بچه ها؟
زیبا تر و هیجان انگیز تر از بچه ها؟
پاک نر از بچه ها؟
هان؟!

...
لینک مرتبط: گزارش تصویری ام در چارقد


هدیه ای به آیات...

از یک ماه مونده به عید نوروز، سردبیر چارقد باهام تماس گرفت و چند تا ایده ی جدید برای عکاسی بهم داد. ازم خواست در مورد خونه تکونی که خانوما انجام میدن یه گزارش تصویری بگیرم! حالا کجا؟ تو قم! همینجوریشم با هزارتا چادر مادور نمیذارن از فاصله ی شونصد متری ازشون عکس بگیری! چه برسه به خونه تکونی شون!(البته حق دارنا! خوب تصویر خودشونه و ما کاملا قائل به قانون کپی رایت!)
ولی خوب! برای اطاعت امر دوست عزیزم چند صبح رو با راضیه خانوم و دوربین گرامی زدیم بیرون بهر شکار سوژه! اما چه سود! چیزی دستمونو نگرفت!
البته مهمتر از همه دلیلش  دل و دماغ نداشتن خودم بود. خوب درسته که وقتی بمیرم با مخ میرم جهندم! اما بالاخره منم دل دارم! وجدان دارم! آدمم!
با این اوضاع خون و خونریزی که تو کشورای اسلامی این آمریکای پدر سوخته و نوچه هاش راه انداختن! دیگه اعصاب واسه آدم نمیمونه!
عید! نوروز! این حرفا مال وقتیه که همه حق شادی داشته باشن!
ای خدا!
ببین چه جوری داریم تو درونمون خورد میشیم با شنیدن این خبرها! و دیدن عکس ها و فیلمهاش تو اینترنت و اینور اونور! غرورمون چی میشه!
روز آخری که با راضیه جون بیرون بودم پیچیدم تو یه پس کوچه. یهو جلو پام یه چیزی دیدم که شد سوژه ی حال و روز درونی من! چند شات از زوایای مختلف ازش انداختم. تو خونه با فتوشاپ جان و پی کاسای عزیز یه ادیتی روش انجام دادم.
و حالا اینجا میذارم و تقدیمش میکنم به روح پاک و سرتاسر عشق بانوی شاعر شهید بحرین؛ آیات القرمزی.

آیات القرمزی...پرنده ی صلح کشته شده!

عنوان  عکس رو گذاشتم: این حال و روز پرنده ی صلح است امروز!
فکرشو بکنید همینایی که به خاطر فیلم بازی کردن ندا، اونهمه جار و جنجال راه انداختن! چطور با هزینه ی جیبشون سربازای وهابی رو فرستادن کشورایی مثل بحرین و لیبی و... و ناموس مردم رو چطور کشتند و هتک حرمت کردند!
دسته گلایی مثل بانوی زیبای جوان، شاعره ی معاصر؛ آیات القرمزی!
بمیرم برای دل پدر و مادرش که جنازه ش رو با اون حال شکنجه شده تحویل گرفتن! به خاطر سرودن شعر و ابراز عقیده ی آزادی طلبیش!
این مطلب میخوام شروع یه موج باشه؛ موج: هدیه ای به آیات!
از همه ی دوستانم دعوت میکنم، یه مطلبی رو تو وبلاگشون با این موضوع قرار بدن و محتواشون رو که میتونه شامل: عکس، دل نوشته، شعر و... باشه برای شادی روح آیات القرمزی هدیه کنن.
از همین اول از همه شون ممنونم که تو همه ی موج هایی که تا حالا راه انداختم با مهربانی و توجه شرکت کردند.
وبلاگ های:
گل دختر ... طلبه های ونوسی ... نجوای شبانه(ساقی) ... مکاشفه ی مسیح ... کوچه ی بنی هاشم(سادات) ... سجاده ای پر از عط یاس ... تبسم بهار ... لعل(هاجر زمانی) ... پیاده تا عرش(فاطمه ایمانی) ... خلوت من(رضوان) ... شروق ... حلقه ی گیسوی یار(طهورا) ... خانم ناظم ... خاکستر سرد(انسیه سادات هاشمی) ... ودلم میگوید(نسیبه خلیلی ) ... باران و رها(رها) ... خاله مهتاب ... ذهن نوشت(شکوفه) ... زهرا باقری و دیگر دوستانی که اسمشون رو نیاوردم... از خانومها و آقایون...
بسم الله...
لبیک گویان:
- سنای عزیز

نفیس عزیز

- دختر عموی عزیزم

- وبلاگ "برای خواهرم آیات"

- شروق عزیز

- رضوان جون

- Gema جان

- ترنم وصال

- برای خدا

- جناب سرباز عاشق


عکاس می شویم

پلاک
مدتیه دوربین دستمه و عکس میگیرم. البته خیلی خیلی با عکاس بودن فاصله دارم ولی خیلی برام جذابه. یکی از موضوعاتی که بهش فکر میکنم عکس مذهبی و خصوصا مهدویه. احساس میکنم با زبان هنر میشه با تمام مردم دنیا حرف زد و خیلی راحت تر جذبشون کرد. البته میدونم که باید خیلی مطالعه کنم و عکس بگیرم. بخونم و بشنوم تا...خدایا کمکمون کن.
فتوبلاگم
من در چیلیک